NOORANOORA، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره

قشنگترین هدیه خدا

خیلی دوست دارم

سلام گل مامان عزیز دلم خیلی دوست داشتنی تر از قبل شدیو دایم داری تلاش میکنی یه چیزایی بگی خیلی کلماتو خودت اختراعو استفاده میکنی به شیر میگی ایش خاله مبگی اده خلاصه یه دیکشنری میخواد تا یکی بتونه حرفای تورو متوجه بشه برای من که جإابترین تجربه دنیاست برای توام حتما باید جالب باشه هان چند روز پیش واکسن یکسالو نیمه گیتوزدیم خیلی اذیت شدی دو روزو نیم تب داشتی خدارو شکر الان بهتری راستی اون دندون بزرگهاتم دراومدنا اونام خیلی اذیتت کردن نمیدونم به خاطر اونا بود یا مریض شده بودی یک هفته قبل واکسناتم کلی تب کردی این ماه ماه تب بود این روزا یکم اونورتر از ما تو غزه کلی بچه دارن به خاکو خون کشیده میشن تو این گرما به بدترین شکل مامان جونم ه...
4 مرداد 1393

داری 1 سالونیمه میشی ها

سلام دختر قشنکم زیباترین هدیه خداوندم روی زمین مامان جونی خیلی دوستت دارم این مدت اینقدر با کارات سرمو شلوغ کردی که دیر به دیر برات پست میذارم اینقدر شیرین زبونیات منو سر گرم کرده که یادم رفته اینجارو برای تو درست کرده بودم نورا جونم خیلی شیرین زبون شدی البته خیلی خوب نمیتونی صحبت کنی اما قشنگ منظورتو به ما میرسونی فکر کنم به خاطر اینه که هنوز دندونات کامل در نیومدن یعنی هنوز همون 6 تا دندونو داری ای دوندونای تنبل همه میگن بهتره چون دیرتر خراب میشن اما من دیگه طاقت ندارم تا حرف زدنتو ببینم بابایی که اینقدر تورو دوست داره خیلی وقتا منو به خاطر بعضی کارا که از سر حواس پرتی برای تو انجام نمیدم مواخذه میکنه اما اشکال نداره میدونم همش به خاطر ا...
2 خرداد 1393

عید 93

دختر نازم سلام سال 92 هم رفت خیلی زود گذشتن روزهای قشنگمون دوست ندارم کنار تو بودن به این زودیا برام خاطره بشه ولی چه فایده..... امسال عید هم رفتیم نهاوند هردفعه میرفتیم من مریض شدم اما حالا نوبت دختر مامانه اینقدر مریض بشه کا تا الانم حالش خوب نشده باشه انگا  اب اونجا بهت نساختو حسابی اذیتت کرد مجبور شدم اونجا ببرمت دکتر که گفت رودهات عفونت کردن کلی انتی بیو تیک داد که بی فایده بود تو بازم تب میکردی تهران که اومدیم ب دمت پیش دکتر خودت گفت اصلا اون مریضی ویروسی بوده و ویروس روی گوشات نشسته و  گوشات عفونت دارن خلاثه بازم انتی بیوتیک خیلی تب داری از یه طرف لثه هاتم ابسه کردنو فکر کنم دندونای نیشت دارن در میان نمیدونم تب دندون ی...
25 فروردين 1393

یه عید دیگه

  نازنیم روزای قشنگ با تو بودن مثل برق دارن میگذرن امیدوارم بتونم مادرشایسته ایربرات باشم وخدا قدرت و توانایی تر بیت درست رو به من عطا کنه باورم نمیشه دوباره داره عید میشه واین دومین عید قشنگ زندگیم در کنار تو هستش خیلی زود گذشت انگار همین دیروز بود که پای هفت سین نشسته بودیم سه تایی تو دل درد داشتی  موقع سال تحویل  دوست ندارم روزای قشنگمون زود بیانو برن کاش یه کم طولانی تر میشدن...                   ...
22 فروردين 1393

خداوندا تو باش تا ابد.....

گل نازم زیباترین هدیه مهر بانترین مهر بانان در وجودم روییدی لحظه به لحظه ثانیه به ثانیه بهترین روزگارم را با تو سخن گفتم و چه زیبا گوش فرا میدادی ارام و بی صدا ...... امدی  صدایت زیباترین صدای شنیده شده عمرم بود  با یکدیگر روزها گذرانیدم سخت  اما شیرین ......بهاران امدند و تو کنارم بودی ...... حس عجیبیست دیگر خودم را نمیشناسم دیگر من من نیستم تویی با تمام وجودم برای تو نفس میکشم زندگی میکنم میخواهم زنده باشم ...... دیگر برای خودم ارزویی ندارم هر چه هست برای توست ......مگر دیگر ارزویی می ماند جز تو سعادت و خوشبختی تو ...... خدای مهربانم نواری عزیزم را هیچ وقت تنها نگذار.......
22 فروردين 1393

دندون

دختر گل مامانی سلام این روزاسرم خیلی شلوغه چون درگیر امتحانای اخر ترم هستم نمیدونم فقط چه جوری به کارام میرسم از تو مراقبت میکنم و کی درس میخونم خیلی عصبیو خسته ام اصلا سر از کارم در نمیارم ولی ایشالا هفته دیگه تموم میشه مامانیم یه نفس راحت میکشه  دخترم ببخشید اگر دیر برات نوشتم  ولی یه خبر خوب دارم برات دندون بالائیت بالاخره دراومد یه کو چولو نیش زده یه چند وقتی بود بد جور گاز میگرفتی و خیلی بهونه گیر شده بودی حدس زده بودم برای دندوناته  ایشالا بقیشونم بی دردسر دربیان الان یه موقعیت گیر اووردم که فقط بیام بنویسم که امروزدندونت دراومده  دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتدارم قدر همه ستاره ها و کهکشونا  ...
13 بهمن 1392

قشنگترین خاطره زندگیم.....

 هنوز بهترین خاطره زندگیم لحظه ای که تو پر استرسترین حالت عمرم اولین صدای قشنگی که تا حالا شنیده بودم به گوشم رسید صدای کوچو لوی مامان که زندگیرو فریاد میزدی گریه میکردی که چرا از دنیای ارومت از نزدیکترین جا به قلب مامانت جدات کرده بودن اما نه فکر کنم  دلت برای تنهایی رازو نیاز کردن با خدای مهربونمون تنگ شده بود نمیدونم چه دنیایی داشتی با با معرفتترین رفیق زندگیم با اونی که هر لحظه زندگیمو نو به امیدش به رحمتش رحمانیتش گره زده بودم .....زدم.... ولی خوش به حالت  ...... هنوز  گرمای صورتت رو گونه هامه دوست دارم اون لحظرو خیلی زیاد  انگار منم تازه یک سالم شده انگار تو این سالا زندگی نکردم  بهترین روزای عمرم روزای ...
12 دی 1392

جشن تولد

 مامانی سلام  خیلی خوشحالم گلکم چون داریم به روز تولدت نزدیکو نزدکتر میشیم  مامانی امسال به خاطرامتحاناش تولد شمارو 2 هفته زودتر برگزارکرده با عرض پوزش  اولش قرار نبود تولد باشه ولی یهو شد دیگه همه چیزشم یهویی جور شد قصد تولد گرفتن نداشتم میخواستم همه دور هم باشن  ولی انگار قسمت این بود  خیلی خوب و خوش برگزار شد شمام تا میتونستی ورجه وورجه کردی اخه راه رفتنت خیلی پیشرفت کرده و میتونی یه فاصله تقریبا نیم متریو خودت بری ولی اون پاهای قشنگت هنوز یه کم زورشون کمه ولی بهت قول میدم زود زودبهت کمک کنن قبل ازاینکه مهمونا بیان یه فضای خالی بین تختو دیوار هست که خیلی خوشت میاد بری اونجا   &nbs...
30 آذر 1392