NOORANOORA، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

قشنگترین هدیه خدا

3 سالگیت مبارک

زیباترینم برای تو مینویسم تویی که با امدنت به زندگی ام رنگ و بوی دیگری بخشیدی  گویی قبل از امدنت زنده نبوده ام و زندگی نکرده ام  نازنینم سه سال از زمینی شدنت میگذرد و لحظه لحظه زندگیم در این سه سال برایم شیرین و ناب بوده است دخترک نازنینم سه سالگیت مبارک. نورا جونم امسال تولد سه سالگیت رو تهران نبودیم و به خاطر مسائل کاری نقل مکان کردیم کیش که البته خیلی خوش به حالمون  اینجا خیلی راحتتریم اب و هوای عالی بدون ترافیک و تا دلت بخواد وقت اینقدر  وقت دارم که هرکاری دوست داشته باشی میرسیم انجام بدیم  توام خوشبختانه اینجارو دوست داری و خیلی سریع عادت کردی  الان دارم دنبال یه مهد کودک خوب میگردم که بذارمت&nbs...
17 دی 1394

بدون عنوان

دخترک نازنین مامان سلام خیلی خیلی خیلی تابستون بهمون خوش گذشت البته متوجه گذر زمان نشدیم و الان که دارم برات مینویسم اخرین روز تابستونه البته که نصف شبشه دیگه تو روز که شما اجازه نمیدی من از این فراغتا داشته باشم😉 نورا جونم این تابستون چندبار به خاطر کار بابایی شمال رفتیم. اگه از احوالات ما در تابستان 94 نگارشی خواسته باشید باید بگویید کلاردست خود را چگونه گذرانده اید😀 به هر حال خدارو شکر تابستون خوبی بود اللخخخخخخخخخصوص که اخرش به دانشگاه من ختم نمیشه خودمم باورم نمیشه دیگه درس ندارم اخیییییییییش 😧 دختر گلم ماشالا یه حرفایی میزنی که ادم در تامل میمونه خودت گفتی یا نه توهم زدیم یه چیزی شنیدیم اخه این جمله هارو از کجا میاری مامان ...
31 شهريور 1394

مسافرت شمال

نورای قشنگم مهربون مامانی  خدا رو شکر میکنم که هدیه ایی به این زیبایی به من عطا کرد . دختر گلم توی این ماه یعنی وسطای اردیبهشت رفتیم شمال و چون دایی دچار سانحه شد مجبور شدیم یه کم بیشتر وایسیم ولی شما خیلی دختر خوبی بودی و مامانو اذیت نکردی .دختر گلم خیلی  شیرین زبون شدی اینقده با مزه صحبت میکنی  چرا تجاست؟ بیریم پیش عمو ایپیلیا؟ اینجا چددر تسیده!!! من دیده ایر ممیخورم..... مامانی دشمه!:: خاونومو بزرگم شدی تازه زود زود دستشوییتم میگی که خیلی لطف بزرگی در حق منه  دوست دارم هوارتا عاشقتم هزار هزار هزارتا 😍😘😘😘     ...
24 ارديبهشت 1394

94 هم اومد

دختر نازنیم فرشته مامان سال نوت مبارک باشه امیدوارم سالهای سال در کنار هم زیر سایه امام زمان روزهای خوشی داشته باشیم..... ارزو دارم برای تو و خودم که بتونیم بندگان خوبی برای خداوند مهربونم باشیم و بهمون این لیاقت رو بده تا بتونیم برای امام زمان کاری انجام بدیم انشالله...   نوروز امسال هم طبق روال هر سال و علاقه بابا جونت رفتیم زادگاهش نهاوند . به تو که خیلیخوش گذشت اونجا پر بچه بود و وقت سر خاروندم نداشتی تو هر مهمونی لاقل 7 یا 8 بچهدبودن که باهاشون سرگرم بشی به علاوه باغو و پیک نیک رفتنو دشت و کوه.🐦🐢🐇 اینجا اولین میدون وررودیه شهره هر بار که رد میشدیم میگفتی بریم عکس بندازیم؟بالاخره یه شب قسمت شد رفتیم خیلی سرد بود و تورو با ک...
16 فروردين 1394

اخرین روز سال 93

دختر قشنگ مامان هدیه اسمونیم  یک سال گذشت با تمام شیرینی هایی که در کنار تو برام به یادگار مونده دخترک نازنیم خیلی دوست دارم بتونم مادر خوبی برات باشم و تورو اونجوری که شایسته خدای مهربونم هستی پرورش بدم ازپروردگارم میخوام که من تو این راه تنها نذاره همونطور که تا الان همیشه بالاتر از من بوده هم به خاطر بزرگیش هم به دلیل اینکه دستمو بگیره و یاورم باشه..... از خدای مهربونم میخوام تا تمام درهای شناخت خودش و انسانهای برگزیده خودش رو برای تو باز بگذاره و در این مسیر پشتیبان و همراهت باشه که تنها راه رستگاری تو فرزندم به روی این کره خاکی همینه ..... و تنها خواسته برای خودم تنهام نذار ای مهربانترین مهربانان .....      ...
29 اسفند 1393

تولد با تاخیرت مبارک😘

دختر قشنگ و مهربونم سلام😄 دوسال و یک ماه پیش خداوند سخاوتمندم یه هدیه گذاشت تو دامن مامانی هدیه ای که قبل از اون داشتنشو هیچ وقت تجربه نکرده بودم ولی شیرینیه داشتنش خیلی بیشتر از همه هدیه هایی بود که تو کل عمرم تجربه کرده بودم .....اینقدر عشق به آغوش کشیدن اون هدیه زیاد بود که تمام  دردها و رنجهایی که به واسطه اومدنش کشیده بودم فراموش میکردم هر روز با عشق دیدن هدیه خداوندم چشمامو باز میکرد و شبها هم به عشق صبح و روزی دوباره در کنار توبودن....😍 تمام سختی من وقتی بود که باید چند روزیو دور از اون بخوابمو بیدار بشم اونایی که خدا بهشون این هدیه های خوشگلو داده میدونن چه رنجی داره وقتی خدا  هدیرو بهشون میده و روی ماهشو میببینند و ن...
26 بهمن 1393

دوسال تمام

دخترک نازنیم چقدر زود گذشت این دوسال هنوز با خودم فکر میکنم قبل از تو چجوری زندگی میکردم اصلا زنده بودم . اینجور وقتا میگن گذشت با همه خوب و بدش با همه سختیا و اسونیاش ولی من هیچ بدی و سختی تو این دوسال ندیدم و نداشتم تمام لحظه های با تو بودن برام مثل همه شیرینی های دنیا لذت بخش بود هنوزم دلم برای روزی که اولین بار دیدمت لمس کردم و به آغوشت کشیدم تنگه...... روزی که غافلگیرم کردی هنوزم سه شنبه ها برام بهترین روز خداست ...... دخترم شیرینیه در کنار تو بودن اینقدر زیاده که نمیدونم از کجاش بنویسم مخصوصا الان صحبت میکنی و منظور خودتو با کلمه هاییکه خودت ساختی میرسونی.  وقتی میگی مامانی دوست دالم همه قندای دنیا تو دلم اب میشن شیرین زبو...
1 بهمن 1393

بدون عنوان

دخترکم  نازنینم روزهای ناب زندگیم یکی پس از دیگری میگذرند و من خاطرات زیبای تورا هزاران بار در خاطرم مرور میکنم تا مبادا یکی را از قلم بیندازم و فراموششان کنم . مادرم خیلی شیرین زبان شده ای نمیدانی هنگامی که نامم را به همراه مامان صدا میزنی چه لذتی میبرم سراپا گوش میشوم میگذارم تا صدایم کنی چندین بار.....  نمیدانی چقدر دوستت دارم نمیخواهم این روزها تمام شوند همه اش ترس این را دارم نکند سختی های روزگار این لذتهارا از خاطرم ببرند .......نمیدانی چقدر شیرین زبانی هایت به دلم مبچسبد کلمات را به هم میچسبانی و جمله هایی میگویی پر از قند و شکر ..... انهایی که تجربه داشتند میگفتند زمان شیرین زبانی هایت که برسد بسیار دوست داشتنی تر خواهی ش...
23 آذر 1393

به خدا میسپارمت

دخترکم تو در اغوشم به خواب میروی ومن غرق نوازش  چهره معصومت میشوم  مووهایت را نوازش میکنم  چشمانت را میبوسم و مشامم را از عطر تنت سرشار میکنم دستانت را در دستم میفشارم و خداوند مهربانم که چنین هدیه گرانبهایی را به من ارزانی داشته شکر میکنم دستان کوچکت را به دستان بزرگ و پرسخاوت پروردگارم میسپارم و اورا به حق قداست محمد(الهم صل علی محمد و ال محد )و خاندان پاکش قسم میدهم هیچگاه دستانت رارها نکند با خودکشانده وبه اوج برساند                            معبودم از تومیخواهم بعد از گستراندن دامان پر مهرت برای دخترکم  اغوشم را امنترین مکان ...
30 مرداد 1393